Web Analytics Made Easy - Statcounter

به گزارش قدس آنلاین، زیستن در خانواده‌ای فرهیخته و صاحب اندیشه و معاشرت با بزرگان روزگار قطعاً در شکل‌دهی و قوام گلستان نقش مهمی داشت؛ گرچه او از همان ابتدا هم متفاوت می‌اندیشید و خود را مکلف به یافتن حقیقت می‌دانست.
گلستان از نسل دوم نویسندگان ایرانی است، فردی که به شکلی ممتاز با زبان فارسی و به بازی گرفتن آن آشنایی داشت؛ چه زمانی که داستان می‌نوشت و چه آن زمان که سراغ نوشتن فیلم‌نامه می‌رفت و آن را در قالب فیلم به تصویر می‌کشید.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

گلستان را می‌توان از نویسندگان صاحب‌سبکی دانست که اصالت ویژه‌ای برای فرم و ساختار در داستان قائل می‎‌شد. او نویسنده‌ای ساختارگرا بود و گرچه نثر متکلفی داشت اما شاعرانگی و زیرکی که در لابه‌لای کلماتش یافت می‌شد جذابیت خواندن آثارش را دوچندان می‌کرد و برخی بخش عمده‌ای از نثر اصیل، موزون و آهنگین او را متأثر از گلستان سعدی می‌دانند.
او در دهه‌های اخیر نه کتابی منتشر کرد و نه فیلمی ساخت، اما دو سال پیش کتاب «برخوردها در زمانه‌ برخورد» را که در سال ۱۳۳۶ به رشته تحریر درآورده بود، منتشر کرد، گزارشی خواندنی و جذاب با نثری بی‌نظیر که به وقایع ملی شدن صنعت نفت و حضور او در شرکت نفت آبادان می‌پردازد.
گلستان در سینما هم زبان برنده‌ای داشت و هر چه را که می‌خواست هجو می‌کرد و به بازی می‌گرفت؛ او در نخستین فیلم خود «اسرار گنج دره جنی» که برگرفته از کتابی نوشته خودش به همین نام بود، کنایه‌های متعددی به روحیه مدرنیزاسیون شاه و روند نوسازی سطحی او زد. او در خاطراتش اشاره می‌کند که پیش از اکران عمومی، درباریان به تماشای فیلم نشستند و تنها هویدا مقصود فیلم را درک کرد و فیلم در مدت زمانی کوتاه از پرده پایین آمد. «خشت و آینه» دیگر اثر او نیز همواره یکی از بهترین فیلم‌های تاریخ سینمای ایران از نگاه منتقدان بوده است. این فیلم که آن را آغازگر سینمای موج نو ایران می‌دانند بارها الهام‌بخش فیلمسازان مختلفی شده است. گلستان مستندهای زیادی ساخت و گرچه انتقادهای بسیاری به او می‌شد، اما او حتی در همان مستندهای سفارشی هم با تسلطی که به زبان و بیان داشت به طریقی حرف‌ خودش را می‌زد.


گلستان زبان برنده‌ای داشت، به کسی باج نمی‌داد و بی‌پروا عملکرد اهل هنر و فرهنگ را زیر سؤال می‌برد و در واقع کمتر کسی بود که از زیر تیغ انتقاد او گذر نکرده باشد؛ به ندرت نویسندگان، نقاشان و فیلمسازانی بودند که او ستایششان می‌کرد، چه بسا که همیشه در برابر تمجید دیگران از خودش، لحنی تند و پرعتاب داشت. یکی از گفت‌وگوهای صریح و نقادانه او با حسن فیاد در کتابی با عنوان «از روزگار رفته: چهره به چهره با ابراهیم گلستان» به چاپ رسیده که حتی نویسنده هم از کنایه‌های تحقیرآمیز و تند گلستان در امان نمانده و در همان گفت‌وگو نیز به بسیاری از دوستان و هم‌دوره‌ای‌های خود تاخته است. به دلیل همین رفتارها هم اغلب مورد غضب عده بسیاری بود و او را مردی خودبزرگ‌بین و متفرعن می‌دانستند. 
کمتر پیش می‌آمد او در گفت‌وگویی احساسات به خرج بدهد یا برای چیزی به ذوق بیاید، اما کاویدن و اندیشه‌ورز بودن همیشه برای او معنای ویژه‌ای داشت؛ ابراهیم گلستان در یکی از مصاحبه‌هایش در توضیح فیلم «موج و مرجان و خارا» در حالی که از معدود لحظاتی است که او را احساساتی می‌بینید، با بغض می‌گوید؛ در دیار دریا دورند از غم اندیشه. پیش از آنکه حرفش را ادامه دهد احساس می‌کند باید این «غم اندیشه» را بشکافد برای مخاطبش و در تکمیل آن می‌گوید: فکر نمی‌کنند! دلواپسی و رنج اندیشه ندارند و همین طوری زندگی می‌کنند. باز ادامه می‌دهد نه جویای رازند نه می‌سازند، سپرده به تقدیرِ محیط‌ ‌اند و زندگی به بندِ غریزه می‌سپارند. 
گلستان اگر زنده بود، پاییز امسال ۱۰۲ساله می‌شد، مردی اهل اندیشه و خوش‎اقبال که عمری طولانی داشت و سه دوره مهم تاریخی را به چشم دید و تک‌تک آن لحظات را در حافظه درخشانش ثبت کرد و در یادآوری آن‌ها حتی تا سال‌های پایانی عمر نیز لحظه‌ای درنگ نداشت. او فیلم‌های مهمی ساخت و داستان‎های زیادی گفت و با دوربین عکاسی‌اش بزنگاه‌های مهم تاریخ را ماندگار و نامش را به عنوان یکی از مؤثرترین چهره‌های فرهنگ و هنر این مرز و بوم ثبت کرد.

صبا کریمی

منبع: قدس آنلاین

کلیدواژه: ابراهیم گلستان مرگ فروغ فرخزاد

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.qudsonline.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «قدس آنلاین» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۸۵۳۶۶۹۰ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

کتاب‌هایی که اگر فیلم شوند، پرفروش می‌شوند

گروه فرهنگ و جامعه خبرگزاری علم و فناوری آنا، مهناز سعیدحسینی- مریم قربان زاده نویسنده شناخته شده‌ای در کشور ما است که عموماً او را با کتاب «خاتون» و «قوماندان» که توجه و تقریظ رهبر انقلاب را به دنبال داشت، می‌شناسند، اما این نویسنده صاحب سبک کتاب‌های متعدد و قابل توجهی در حوزه ادبیات دفاع مقدس با تمرکز ویژه بر روی نقش بانوان دارد که نه تنها هم قد و قواره خاتون و قوماندان هستند، بلکه حتی می‌توان این کتاب‌ها و ویژه حوض شربت این نویسنده را یک سر و گردن بلندتر هم دانست. با این بانوی نویسنده گپ و گفتی درباره ادبیات دفاع مقدس و نقش زنان در این ادبیات داشتیم که با هم در ادامه می‌خوانیم:

خانم قربان زاده! از نظر شما اهمیت پرداختن به شخصیت مادران و همسران شهدا یا جانبازان چیست؟ این پرداخت چه کمکی می‌تواند به وضعیت امروز ما در حوزه زنان بکند؟

ما در جامعه و به خصوص در مورد نوجوان‌ها نیاز به الگو داریم. از این منظر خواندن از موفقیت‌ها و توفیقات افراد حتماً اثرگذار خواهد بود و به تغییر دیدگاه خیلی از خانم‌هایی که مشکلات و مسائل زندگی‌ شان تقریباً شبیه آنها است، کمک می‌کند. کلاً قصه گویی ما ایرانی‌ها سر همین ماجرا است. از کودکی دنبال این مسئله بودیم که ببینیم آن شخص چطور مشکلش را حل کرد و در آن افسانه چه اتفاقی افتاد و برای آن اسطوره چه مسئله‌ای پیش‌آمد و بعد بعد به خودمان بگوییم پس تو هم می‌توانی همان راه را بروی و موفق شوی.

الگویی برای زنان امروز

 زن امروز جامعه ما یک مقدار سردرگم شده است. نمی‌داند که دقیقاً از خودش چه می‌خواهد. دلش می‌خواهد یک مادر خیلی خوب و کامل باشد، دلش می‌خواهد تحصیل کرده در مدارج عالی باشد، دلش می‌خواهد یک مانکن باشد ... نمی‌داند چه می‌خواهد و به همین دلیل هر دری را می‌زند تا ببیند کدام یک از این جنبه‌ها می‌تواند او را به آرامش برساند. دیدن الگوها و شنیدن زندگی آن‌ها از این جهت که این راه را نشان می‌دهد و الگویی می‌شود تا به راه دیگری هم فکر کرد و طور دیگری هم نگاه کرد، اهمیت دارد.

کیفیت کتاب‌های منتشر شده در این زمینه چگونه است؟

 آن چنان نیست که انتظار می‌رود و لایق این حوزه است. علی رغم تنوعی که به لحاظ موضوعات و افراد و سوژه‌ها و زندگی‌هایی که بازتاب داده می‌شود، کتاب‌ها خیلی متنوع نیستند؛ یعنی انگار روی یک سیر خط زمانی پیش می‌روند. هرچند همه آنها یک جاهایی باهم دیگر فرق می‌کنند اما در نهایت یک زندگی شبیه زندگی یکی دیگر شد. گرچه سبک زندگی آدمهایی که در این مسیر هستند تا حدودی شبیه هم هست، اما این شباهت یک وقت‌هایی باعث شده که خواننده را نتواند قانع برای خواندن کتاب جدید کند. تعجیلی هم که ناشرها دارند برای کتاب‌های این سبکی که به فلان مراسم و به فلان تاریخ برسد و در کنارش عدم همکاری خانواده‌ها باعث می‌شود نویسنده فراغ بال نداشته باشد و نتواند ان چنان که دلش می‌خواهد بنویسد همین منجر می‌شود به کتاب‌سازی.

حجم کار زیاد است و همه دلشان می‌خواهد در این حوزه باشند و برای خودشان کلی تکلیف و وظیفه تعیین کرده‌اند، اما به لحاظ کیفیت آنچه که باید باشد نیست. ضعف ادبی و قدرت مانور ادبیات، به لحاظ تاریخی و نگاه جدید و خلاقی که نویسنده باید داشته باشد بر فقر آثار می افزاید و همین‌ها دست به دست هم می‌دهد که این کارهای ضعیف بر کارهای قوی غلبه کند و کارهای قوی چوب کارهای ضعیف را بخورد.

ضربه به ادبیات پایداری و کتاب‌هایی که طعم و نمک ندارند

این کتاب سازی‌ها چه آسیبی می‌زنند و در مقابل چه کار باید کرد؟

 دلم می‌خواهد به نهادها و ارگان‌های مسئول بگوییم که کاری نکنند! حداقل در حوزه‌ی ادبیات و بحث‌های رسانه‌ای کاری نکنند. ما بیشترین ضربه را از همین نهاد‌ها و ارگان‌ها و سازمان‌هایی خوردیم که دلشان می‌خواست بیلان کاری پر کنند و زودتر طرحها را به تولید برسانند و کتاب‌ها را منتشر کنند و لیست بدهند و جدول پر کنند. علی الخصوص بسیاری از اینها نگاه ادبی به کتاب‌ها ندارند؛ نگاه اعتقادی دارند و آن احساس تکلیف_ که حتماً محترم و مقدس است_ باعث ورود آنها شده اما بیشتر آسیب می‌زنند. چقدر از ادبای کشور و اهل پژوهش و ادبیات، در مصادر تولید کتاب‌های حوزه دفاع مقدس هستند؟ چقدر رسته‌های نظامی یا دولتی در مناصب تولید این آثارند؟ در این شکل دیگر آن شانیتی که کار ادبی باید داشته باشد و در ادبیات پایداری خودش را نشان بدهد، ندارد. چون آن ارگان و نهاد و موسسه دنبال این هستند که زودتر کتابش دربیاید و بعد بتواند آن را بگذارد روی میز و جلو بقیه‌ی نهاد‌ها و ارگان‌ها بگوید مثلاً من این کتاب را چاپ کردم و این سوژه ما بوده و مسائل این چنینی...

این کارها به ادبیات پایداری آسیب زده است. بسیاری از این کتابها خشک و بی‌روح هستند و طعم و نمک ندارند.

نظرتان درباره جایزه‌ها چیست؟

جایزه‌ها با هدف رشد و شناسایی و تشویق نویسنده‌هاست اما عملاً جایزه‌ها برای کتاب‌های سفارشی خود نهادهای سفارش دهنده است. وقتی خودشان کتاب می‌نویسند، خودشان تقدیر و خودشان چاپ می‌کنند باید خودشان هم کتاب را بخوانند!

این قسمت ماجرا آزار دهنده است و کار برای نویسنده‌هایی که بخواهند مستقل کار کنند و زیر بلیت کسی نباشند، سخت است و نامشان در لیست کاندیداهای جوایز قرار نمی‌گیرد.

اعتبار جوایز به آثاری است که بر می‌گزینند. انتخاب آثار ضعیف به صرف این که سفارش دهنده یا ناشر یا داوران دستی در تولید آن داشته‌اند، ضربه زدن به اعتبار جوایز ادبی است و نویسندگان اصیل ترجیح می‌دهند اصلاً در چنین جوایزی شرکت نکنند.

یعنی شما معتقد هستید برای تولید آثار بهتر و بیشتر در حوزه دفاع مقدس به حمایت نهادها و ارگان‌ها هیچ نیازی نیست؟

این حمایت‌ها و احساس تکلیف‌های نادرست باعث شده ما با لشکری از آدم‌ها مواجه باشیم که توهم نویسندگی دارند. فضا آن قدر بی‌در و پیکر شده که همه دل شان برای شهدا می‌سوزد و احساس می‌کنند باید قلم دست بگیرد و بنویسد. اما این افراد ادبیات را نمی‌شناسند و با شرکت در چند کلاس و دوره فکر می‌کنند نویسنده شده‌اند. نویسنده‌ای که رمان نخوانده و ادبیات و سبک‌ها و اصلاً جریانات ادبی را نمی‌شناسد، چطور می‌تواند نویسندگی کند؟ به صرف اینکه قلم خوبی دارد؟

قلم‌هایی که نیاز به رشد دارند

این قلم قابل احترام است اما همان قلم نیاز به رشد و پرورش دارد. با چهار تا کارگاه و کلاس نویسندگی که آدم نویسنده نمی‌شود. اما این اتفاق دارد می‌افتد و کرور کرور از این مدل آدم‌ها می‌آیند و کتاب می‌نویسند. هر چند با همان کتاب اول _متاسفانه بگوییم یا خوشبختانه _خلع سلاح می‌شوند و دیگر اقبالی به سمتشان پیدا نمی‌شود. این درد هم دامن‌گیر افراد است و هم دامنگیر ادبیات. یک بار یکی از ناشران از من خواست تا بر کار نویسندگانشان نظارت کنم. یکی از شروط من برای این کار این بود که این نویسنده‌ها صد رمان برتر دنیا را خوانده باشند و لیست رمان‌های خوانده شده‌شان را به من بدهند. اما آن ناشر خندید و گفت شما خیلی توقعتان بالا است!

طبیعی است وقتی اینطور به ادبیات نگاه می‌کنند نباید منتظر کتاب‌های مانا و تأثیر گذار باشیم.

مساله مهم دیگر اینکه با وجود کتاب‌های ضعیف و سطحی، ما کتاب خوب در حوزه دفاع مقدس کم نداریم، چرا از این کتاب‌ها به اندازه کافی اقتباس نشده است و ما فیلم خوب دفاع مقدسی هم کم داریم؟

این را باید از کارگردان‌ها و سینماگران و تهیه کننده‌ها بپرسید. سرمایه گذاری در این گونه موضوعات توجیه پذیر است و می‌توانند سرمایه‌شان را برگردانند. مردم ادبیات پایداری را دوست دارند و از فیلم‌هایی که ساخته‌ می‌شود استقبال می‌کنند.

چه طور می‌توان یک زنجیره کامل از کتاب تا اثر هنری مثل تئاتر، فیلم، مستند، انمیشن و در کشور ایجاد کرد؟

سینمای ما هنوز نفهمیده که اصالت با متن و با کتاب است. همان طور که بازیگر نمی‌داند اصالت با کارگردان است و کارگردان از او مهم‌تر است. کتاب‌های خوب دفاع مقدس کارهای آماده‌ای هستند. علی الخصوص کارهایی که مربوط باشد به زندگی همسران شهداست، صحنه‌های نظامی و هزینه بردار هم ندارد که خرجش بالا باشد. سوژه این کتاب‌ها هم مورد نیاز جامعه است. اینکه در سال‌های پس از پیروزی انقلاب سراغ این سوژه‌ها نرفتند واقعاً برای من هم جای سؤال دارد. یک بخش‌اش شاید بحث همین رسانه‌ها و مطبوعات و تلویزیون است که این نیاز را منتقل و این بستر را فراهم نکرده‌اند تا گفت‌وگویی بین نویسنده و فیلمنامه‌نویس یا تهیه‌کننده اتفاق بیافتد و نویسنده بتواند تهیه‌کننده و کارگردان را مجاب کند که آنچه نوشته است ارزش فیلم ساختن را دارد. گفت‌وگویی بین این دو گروه برقرار نمی‌شود.

به هر حال برای بسیاری از کارگردان‌ها و تهیه کننده‌ها اقتصاد خیلی مهم هست و بالاخره بحث اقتصاد سینما چیزی نیست که آدم بتواند از آن بگذرد یا حتی بخواهد زیر سوالش ببرد اما بعضی از کارها و کتاب‌های دفاع مقدس آن قدر خوب هستند که اگر ساخته شوند بازخورد خوبی خواهد داشت و مطمئناً تهیه کنندگان می‌توانند به بازگشت سرمایه خودشان مطمئن باشند. چه بسا که بیش از بازگشت سرمایه هم برایشان داشته باشد؛ چیزی که تا الان تجربه نشان داده فیلم‌های خانوادگی طیب و طاهر با دیالوگ‌های خلاقانه و با صحنه پردازی‌های فکر شده توانسته‌اند مردم را به تماشای خودشان بکشانند و موفق شوند.

انتهای پیام/

دیگر خبرها

  • خبرنگار پیشکسوت صداوسیما درگذشت
  • تایید بیمه تأمین اجتماعی ۲۲۴ نفر از شاغلان صنایع‌دستی استان گلستان
  • واردات کالا بهانه است؛ هدف اصلی خروج ارز از کشور است
  • بهانه های بنی اسرائیلی تل آویو برای کارشکنی در توافق جدید
  • بهانه‌های بنی اسرائیلی تل‌آویو برای کارشکنی در توافق جدید
  • تمرکز نشر صاد بر انتشار داستان‌هایی با روایت ایرانی است
  • بهانه ژاوی مردود است: بارسا اصلا بی‌تجربه نیست!‏
  • کتاب‌هایی که اگر فیلم شوند، پرفروش می‌شوند
  • محمدعلی علومی، نویسنده و طنزپرداز درگذشت
  • نویسنده سرشناس ایرانی در ۶۳ سالگی درگذشت